معنی ختم یا مجیب

حل جدول

ختم یا مجیب

جهت هر حاجتی نیمه شب جمعه برخیزد و دو رکعت نماز گزارد و بعد از نماز، هزار بار بگوید «یا مجیب» آنچه مقصود اوست به عمل آید.


مجیب

پاسخ گو

اجابت کننده


ختم یا قاهرالعدو

از مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی علیه الرحمه نقل شده است که برای مطالب عظیمه و دفع دشمنان اگر این بیت را ۱۰۰ مرتبه بخوانی، بی شک حاجت روا خواهی شد و مهمات کفایت شود و بسیاری از بزرگان به این ختم مداومت داشته و به مقصود رسیده اند: «یا قاهِرَ الْعَدُوِّ یا والی الولی یا مظهرالعجایب یا مرتضی علی».


ختم یا علی

۱- این ختم جهت حاجات بسیار مجرب است. ده شب پس از تعقیبات نماز عشاء دو رکعت نماز حاجت بخواند و ۱۳۲ بار صلوات فرستد و بعد ۱۱۴۰ بار «یا علی» گوید و سپس ۱۴ صلوات بفرستد و ۱۱۰ بار بگوید: «یا اَبَاالحسن یا علی این ابیطالب ادرکنی» و از مولا امیرالمومنین علیه السلام شفاعت خواهد و از خدای تبارک و تعالی به شفاعت مولا حاجت بخواهد، بی شک روا شود.
۲- برای هر مطلب مشروعی در مسجد یا در خلوت دوازده هزار بار بگوید «یا علی» البته به مراد برسد و باید دانست که این کلمه اسم اعظم خداوند است و مردم غفلت دارند از این اسم.


ختم یا واجد

1- اگر طالب حال و اخلاص باشد و خواهد وی را دولتی دینی و دنیایی دست دهد و هر چه بجوید بیابد، مداومت به اسم «یاماجد» نماید و بعد از نماز صبح 150 بار بگوید.
2- اگر در راهی یا جایی از تنهایی بترسد یا از وحشت خائف باشد یا در خلوت متوهم، اسم «یا ماجد» را هزار بار بگوید.

لغت نامه دهخدا

مجیب

مجیب. [م ُ ج َی ْ ی َ] (ع ص) آن اصطرلاب که بر ظهر آن جیب درجات نقش کرده باشند: اصطرلاب مجیب. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

مجیب. [م ُ] (اِخ) نامی ازنامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

مجیب. [م ُ ج َی ْ ی ِ] (ع ص) گریبان کننده پیراهن را. (آنندراج). کسی که گریبان می کند و جَیب می سازد پیراهن را. (ناظم الاطباء). و رجوع به تجییب شود.

مجیب. [م ُ] (ع ص) جواب دهنده. (غیاث) (آنندراج). پاسخ دهنده. (ناظم الاطباء). پاسخ گوی. پاسخ کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
بلبل همی بخواند در شاخسار بید
سار از درخت سرو مر او را شده مجیب.
رودکی.
و هریکی از افاضل اسلام آن را جوابی انشا کردند و از آن مجیبان یکی قفال شاشی بود. (تاریخ بیهق ص 163). || قبول کننده دعای کسی را. (از منتهی الارب). قبول کننده. (آنندراج) (غیاث). قبول کننده ٔ دعا. (ناظم الاطباء). برآرنده. رواکننده ٔ مسئلت ها. اجابت کننده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): هو انشأکم من الارض و استعمرکم فیها فاستغفروه ثم توبوا الیه ان ربی قریب مجیب. (قرآن 61/11). و لقد ناد̍ی̍نا نوح فلنعم المجیبون. (قرآن 75/37).
ایزد دعای سوختگان را بود مجیب
پس چون دعای دشمن تو نیست مستجاب.
امیرمعزی (از امثال و حکم).
فروماندگان را به رحمت قریب
تضرع کنان رابه دعوت مجیب.
سعدی (بوستان).
- مجیب الدعوات، برآرنده ٔ خواهشها. برآرنده ٔحاجات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به همین ماده شود.
|| مطیع و رام. (ناظم الاطباء) (ازفرهنگ جانسون). || پستان به آسانی شیر دهنده. (ناظم الاطباء). صفت است پستان را یعنی آن که آسان توان دوشید. آن که بسیار شیر دهد. (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). || شکمی که به آسانی و نرمی عمل کند. (ناظم الاطباء). مقابل عاصی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): و اگر طبع مجیب باشد تدبیر اسهال نباید کرد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). و آنجا که اندر اول بیماری مجیب نباشد نخست روده ها را به حقنه از آب چکندر و اندکی بوره پاک کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). || (اصطلاح فن جدل) رجوع به جدل در همین لغت نامه شود.


مجیب الدعوات

مجیب الدعوات. [م ُ بُدْ دَ ع َ] (اِخ) نامی ازنامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).

فرهنگ معین

مجیب

(مُ) [ع.] (اِفا.) اجابت کننده، پاسخ دهنده، قبول کننده.

فرهنگ عمید

مجیب

جواب‌دهنده، پاسخ‌دهنده،
آن‌که حاجت را برآورده می‌کند، اجابت‌کننده،
از نام‌های خداوند،

فرهنگ فارسی آزاد

مجیب

مُجِیب، اجابت کننده، جواب دهنده، برآورنده حاجت

فرهنگ فارسی هوشیار

مجیب

جواب دهنده، پاسخگوی

معادل ابجد

ختم یا مجیب

1106

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری